کودک توانمند

وانت دوست داشتنی

1393/4/10 10:35
نویسنده : بهار
154 بازدید
اشتراک گذاری

امیر یه وانت سبز کوچولو داشت به اندازه کف دست  که خیلی دوسش داشت اجازه نمی داد کسی باهاش بازی کنه .من داشتم می رفتم توی اتاق که حواسم نبود و پا گذاشتم روی وانت و  دو تا از چرخهاش شکست . من که می دونستم امیر خیلی به این ماشین علاقه داره ناراحت شدم و نمی دونستم چه واکنشی نشون می ده . نشستم روی مبل داشتم فکر می کردم که یه دونه دیگه مثل همین براش بخرم  اما اون  کادو بود و  نمی دونستم از کجا بخرم اومد پیشم و گفت مامان ناراحت نباش اون ماشین دیگه بدرد نمی خورد اشکالی نداره نمی خواد ناراحت باشی.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

تبادل لينک
10 تیر 93 19:15
سلام من زياد به وبلاگت سر ميزنم مطالبت جالبه لطفا بيشتر مطلب بزار چون ميبينم براي وبلاگت زحمت ميکشي اينو هم بهت ميگم برو به اين سايتي که ادرسشو رو گزاشتم و ازش لينک بگير رايگان بازديدت زياد ميشه من گرفتم خوب بود ----------ممنون از لطف شما.شاد باشید